همراه با برآورد فعلی سود شما از دیدگاه های مختلف ، شناسایی دلایلی که باعث ایجاد تغییرات در طی یک دوره شده و منجر به این حالت شده است ، به همان اندازه مهم است ، مانند: تأثیر فعالیت های تبلیغاتی ، راه اندازی محصول جدید ، بهینه سازی هزینه وبسیاری از ابتکارات تجاری دیگر. به سختی هرگز خودمان را در وضعیت "آزمایش ایده آل" می یابیم که در آن تنها یک عامل تغییر کرده است در حالی که سایر تأثیرات ثابت مانده است. در زندگی واقعی ، متغیرهای متعدد ممکن است به طور همزمان بر سود تأثیر بگذارد و توضیح آن در طول زمان دشوار باشد ، تمام دلایل ممکن را پیدا کرده و تأثیر آنها را اندازه گیری می کند.
اما نیازی به نگرانی نیست زیرا هیچ چیز با یکی از مفیدترین و گسترده ترین ابزارهای اقتصادی به نام تجزیه و تحلیل عاملی غیرممکن نیست!در این مقاله در مورد هدف کلی و کاربرد عملی آن بحث خواهد شد. برای قوانین محاسبه ، مقاله دوم ما را از این سری بررسی کنید - "تبدیل شدن به استاد تحلیل عاملی سود: اسرار محاسبه".
مزایای تحلیل عاملی
غالباً به عنوان تجزیه و تحلیل قیمت حجم از آن یاد می شود ، در واقع بسیار قدرتمندتر است و امکان تجزیه و تحلیل عمیق و ساختاری سود را نشان می دهد که بینش و دلایل موفقیت یا مشکلات تجارت را نشان می دهد. تجزیه و تحلیل عاملی ممکن است اهداف مختلفی را ارائه دهد ، از جمله موارد زیر:
به این سؤال پاسخ دهید: چرا سود تغییر کرده است؟بیاموزید که چه عواملی بیشترین تأثیر را بر شما داشته باشد ، محصولاتی را پیدا کنید که مشارکت کنندگان اصلی یا ویران کننده سود هستند.
فرضیه های مربوط به تأثیر پروژه های در حال انجام بر سود را آزمایش کنید ، تأیید کنید که آیا این تأثیر با برآوردها و انتظارات اولیه مطابقت دارد ، سپس فرضیات را به روز کرده و به موقع اهرم های سود را اصلاح کنید.
تعیین کنید که برای تأمین سطح سودآوری مورد نظر و به حداکثر رساندن سود باید چه اقداماتی انجام شود.
سود آینده را با در نظر گرفتن تأثیر فعالیتهای برنامه ریزی شده خود و ارزشهای تخمین زده شده از شاخص های کلان اقتصادی ارزیابی کنید.
پیش بینی دقیق تر بر اساس نتایج گذشته تجزیه و تحلیل عاملی و روندهای فعلی اطمینان حاصل کنید.
با اصلاح سریع پارامترهای سود ، سناریوهای تجاری را توسعه دهید.
کاربرد عملی تجزیه و تحلیل عاملی
قبل از حرکت به کاربرد عملی تجزیه و تحلیل عاملی سود ، لازم به ذکر است که با سود در اینجا درآمد باقی مانده پس از کسر تمام هزینه هایی را که می توان با محصول اختصاص داد ، در نظر خواهیم گرفت (یعنی به استثنای سربار ، مانند فضای انبار استفاده نشده یا تجهیزات ،هزینه های دولت و غیره). در حالی که روند تخصیص هزینه ها بسیار مهم و غالباً پر دردسر است ، و به دنبال آن پذیرش برخی فرضیات خاص و مطابق با صنعت ، شرکت یا حتی هدف تجزیه و تحلیل متفاوت است ، بحث در مورد این سوال فراتر از محدوده این مقاله است. بیشتر اوقات این نوع سود "سود ناخالص" یا "حاشیه ناخالص" نامیده می شود و به عنوان "فروش خالص" (فروش با قیمت های فاکتور پرداخت شده توسط مشتریان یک شرکت منهای بازده ، کمک هزینه ها و تخفیف ها ، مانند تخفیف های پایان سال) محاسبه می شود."هزینه فروش (COS)" یا "هزینه کالاهای فروخته شده (COG)". در مقاله بعدی ما از این اصطلاحات استفاده خواهیم کرد:
تعیین عوامل
بنابراین، با عطف به تحلیل عاملی حاشیه ناخالص، با تعیین مهمترین عناصر کمک کننده شروع می کنیم. به عنوان نمونه ای از تجزیه حاشیه ناخالص، طرح زیر را ارائه می دهیم (توجه: فهرست عوامل ذکر شده در زیر در هر مورد یا نسبت به همه کسب و کارها کامل نیست):
در مرحله 1، بدیهی است که حاشیه ناخالص (و تکامل آن در طول زمان) به مازاد فروش خالص تولید شده نسبت به هزینه های مربوط بستگی دارد. در مرحله 2، با تعریف فروش خالص و بهای تمام شده فروش به صورت ضرب مقدار در واحدهای فروخته شده در قیمت خالص در هر واحد و بهای تمام شده برای هر واحد به ترتیب ادامه می دهیم. اکنون میتوانیم تأثیر عوامل زیر را بر سود ناخالص تحلیل کنیم:
اثر حجمی: تغییر در مقادیر بین دو دوره تحلیل شده یا تفاوت بین برنامه و عملکرد واقعی.
اثر قیمت: تکامل قیمتهای خالص سبد محصول مورد تجزیه و تحلیل.
اثر هزینه: تکامل هزینه ها در هر واحد از سبد محصول تجزیه و تحلیل شده.
اثر ترکیب محصول: تغییر وزن هر محصول در یک سبد.
اگر بیش از یک محصول در یک سبد وجود داشته باشد و مقدار حداقل یک محصول فروخته شده با نرخی متفاوت از سایرین تغییر کرده باشد، ترکیب محصول (یا مجموعه) ظاهر می شود، که به این معنی است که ساختار سبد تغییر کرده است. ترکیب مثبت محصول بر روی حاشیه ناخالص نشان می دهد که یک کسب و کار نسبت بیشتری از اقلام سودآور را در مقایسه با دوره قبل (یا در مقابل یک برنامه) فروخته است، در حالی که ترکیب منفی، برعکس، سهم اقلام کم سود در پرتفوی را نشان می دهد. افزایش یافته است.
می توان بیشتر تجزیه و تحلیل کرد که کدام محصولات بیشترین تأثیر را روی حاشیه ناخالص به طور کلی یا بر حسب هر عامل داشته اند.
این چهار عامل پایه محکمی برای تجزیه و تحلیل حاشیه فراهم میکنند، با این حال، تکامل قیمتها و هزینههای خالص اغلب نیازمند نگاهی دقیقتر به داخل و توضیح دقیقتر دلایل پشت این تغییرات است.
بنابراین، قیمت های خالص را می توان نتیجه اعمال تخفیف های مختلف در لیست قیمت ها نشان داد. کسر قیمتهای فهرست ممکن است به شکلی از تخفیفهای توزیع باشد که شامل فعالیتهای تبلیغاتی و پاداشهای انگیزشی برای دستیابی به اهداف تجاری میشود. در مرحله 3، می توانیم اثرات ناشی از تغییر لیست قیمت و با توجه به تغییرات تخفیف های داده شده را جداگانه محاسبه کنیم.
علاوه بر این، اگر یک تجارت بین المللی باشد، نوسانات نرخ ارز ممکن است تأثیر قابل توجهی بر قیمت ها و در نتیجه بر سود داشته باشد.
در مورد هزینه فروش، کل هزینه ها را می توان بیشتر به اجزاء تقسیم کرد: مواد اولیه، هزینه های حمل و نقل و لجستیک، ارزش افزوده و غیره.
در این مرحله برخی از عوامل موثر را مشخص کرده ایم.
البته لازم به ذکر است که مراحل قبلی بر اساس تجزیه و تحلیل حاشیه ناخالص ، فروش خالص ، قیمت ها و غیره است که در هر محصول جمع شده است ، که توسط آن فرض می کنیم ، به عنوان مثال ، اگر یک شرکت محصولات را به چندین مشتری بفروشد ، پس از آندر محاسبه ما میانگین (بین همه مشتریان) قیمت هر محصول را در نظر گرفته ایم. بنابراین ، ما می توانیم با افزودن سایر سطوح طبقه بندی (علاوه بر سطح محصول) به تجزیه و تحلیل عاملی از حاشیه ناخالص ، جزئیات بیشتری را بازیابی کنیم ، یعنی قیمت ها و/یا تخفیف ها ممکن است توسط مشتری ، منطقه/کشور ، کانال توزیع بسیار متفاوت باشد ، در حالی که ممکن است هزینه ها نوسان داشته باشد زیرا ممکن است نوسان داشته باشد زیرا ممکن است نوسان داشته باشد زیرا ممکن است نوسان داشته باشداز مخلوط های مختلف تأمین کنندگان ، روش های تحویل و غیره. بنابراین ممکن است سهام مشتریان/ مناطق/ کانال ها/ تأمین کنندگان/ روشهای تحویل متفاوت باشد ، به همین دلیل ممکن است در بعضی موارد برای اندازه گیری اثرات این تغییرات ضروری باشد (مرحله 4).
برای مثال (بر اساس روابط تجاری "تولید کننده به توزیع کننده"): اگر واحدهای بیشتری از یک محصول خاص به مشتریانی که شرایط فروش بهتری دارند (یعنی تخفیف های بالاتر) فروخته می شوند ، پس ما با یک ترکیب منفی مشتری روبرو خواهیم شدتأثیر بر حاشیه ناخالص.
روش
با تعریف لیستی از عوامل احتمالی مؤثر بر حاشیه ناخالص ، ما به محاسبه اثرات می پردازیم ، که می تواند در:
مقادیر (به عنوان مثال اثر حجم نشان دهنده X یورو) است.
درصد درصد (به عنوان مثال درصد حاشیه به دلیل اثر مخلوط توسط X PTS تغییر کرده است).
باید اضافه شود که تجزیه و تحلیل عاملی ، علاوه بر اینکه در حاشیه ناخالص کاربرد دارد ، همچنین می تواند تأثیرات عوامل را به طور جداگانه بر فروش و هزینه فروش (COS) شناسایی کند. در این حالت اثرات در:
مقادیر (به عنوان مثال اثر حجم بر فروش نشان دهنده X یورو) است.
درصد رشد (به عنوان مثال فروش خالص به دلیل افزایش قیمت x ٪ افزایش یافته است).
هنگام مقایسه اثرات مربوطه به طور جداگانه در فروش و هزینه فروش (مانند حجم و اثرات مخلوط بر فروش در مقابل COS یا قیمت/واحد در مقابل اثرات هزینه/واحد) ، می توانیم استنباط کنیم که آیا حاشیه ناخالص به دلیل افزایش یا کاهش یافته استاین عواملاگر ارزش اثر در فروش از مقدار اثر مربوطه در COS فراتر رود ، در صورت کمتر ، حاشیه ناخالص در ارزش افزایش می یابد - مقدار حاشیه ناخالص کاهش می یابد. همین بیانیه برای برآورد تأثیر بر حاشیه در درصد صحیح است: وقتی نرخ رشد اثرات فروش بیشتر از COS باشد ، مثبت است و وقتی نرخ رشد اثرات فروش پایین تر است ، منفی است.