اهداف ایالات متحده
ایالات متحده پشتیبانی پول ، مادی و عملیاتی را به کنتراس ارائه داد. با این حال ، هدف از سیاست نیکاراگوئه ایالات متحده در سالهای اولیه دولت ریگان موضوع بحث و گفتگو است.
پس از انتخاب ، ریگان قول داد قدرت آمریکایی را در جهان بازگرداند ، اما پیچیدگی های آن جهان درجه ای از عمل گرایی و احتیاط را بر او مجبور کرد ، و او همچنان به کار در چارچوب بین المللی دیپلماتیک تأسیس ادامه داد. 1 ریگان حتی از اقدام مستقیم علیه کوبا خودداری کرد. هنگامی که اولین وزیر امور خارجه وی ، الكساندر هایگ ، در جلسه NSC به او گفت كه "شما فقط این كلمه را به من می دهید و من آن جزیره لعنتی را به یک پارکینگ تبدیل خواهم کرد" ، ریگان نسبت به عمل نشان داد. 2 ریگان منطقه ای کاملاً آرام را در آمریکای جنوبی به ارث برد ، زیرا تقریباً در هر کشوری در جنوب کاستاریکا در زیر انگشت شست دیکتاتورها ، از نوع مورد تحسین رئیس جمهور ریچارد نیکسون و تشویق وزیر امور خارجه نیکسون ، هنری کیسینجر ، امن بود.
نزدیکتر به خانه ، در تعدادی از کشورهای کوچک آمریکای مرکزی ، یک بحران در حال وقوع بود که به ایجاد ایده ها و اتحادهای جمع آوری بین المللی حق جدید کمک می کرد. تا اواخر دهه 1970 ، گواتمالا ، السالوادور و نیکاراگوئه توسط دیکتاتوری های فاسد ، کشنده و طرفدار آمریکایی اداره می شدند. اما در سال 1979 ، رژیم ساموزا نیکاراگوئه به سمت چپ ساندینیستاس سقوط کرد و وزارت امور خارجه نگران این بود که السالوادور و گواتمالا ، که نیز توسط شورشیان مسلح به چالش کشیده شده اند ، به زودی دنبال می شوند. این کشورها با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی اندک ، تعداد کمی از متحدین متعاقب آن و هیچ منبع قابل توجهی ، فرصتی را به کاخ سفید می دادند تا اقدامات خود را با لفاظی خود مطابقت دهند. 3
سیاست گذاران و متفکران محافظه کار که در نهایت بر چشم انداز سیاست خارجی ریگان تأثیر می گذارند ، غالباً آمریکای لاتین را "بالکان آمریکا" توصیف می کردند ، به عنوان "در معرض حاشیه جنوبی" ایالات متحده و "زیر بندهای نرم". سرانجام ، این تأثیرگذار محافظه کار معتقد بودند که آمریکای لاتین و آمریکای مرکزی به طور خاص می توانند مکانی باشند که ایالات متحده بتواند سیاست خارجی را که در ویتنام خراب شده است ، نجات دهد. طولی نکشید که ایده های آنها عملی شود. 4
هنگامی که در سمت کار خود قرار گرفت ، ریگان به سختی در آمریکای مرکزی پایین آمد و در واقع اجازه داد که متعهد ترین نظامی گرایان دولت خود را تنظیم و اجرای سیاست. ریگان می توانست از رژیم های فاجعه آمیز در منطقه حمایت کند نه به دلیل اهمیت منطقه بلکه به دلیل بی اهمیت بودن آن. تصور می شد که نتیجه ای که ناشی از یک خط سخت در آنجا بود ، می تواند مدیریت شود یا به راحتی نادیده گرفته شود. 5
بخش بزرگی از استراتژی دولت ریگان بی اعتبار کردن دولت جدید ساندینیستا بود. در مارس 1984 "ایالات متحده آمریکا"دیپلمات در هندوراس "نقش کنتراس را از این طریق شرح داد:
کنتراس کاملاً ابزاری برای فشار است. برخی از افراد در اینجا و واشنگتن واقعاً فکر می کردند - و هنوز هم این کار را انجام می دهند که آنها می توانند یک شورش را تحریک کنند و ساندینستاها را سرنگون کنند. من همیشه فکر می کردم این خیلی زیاد است. اما به هر حال ، تئوری این بود که ما نمی توانیم از دست بدهیم. اگر آنها Managua را گرفتند ، فوق العاده. اگر اینطور نیست ، ایده این بود که ساندینیستا یکی از دو روش واکنش نشان می دهد. یا آنها را آزاد می کنند و صادر کردن انقلاب [sic] ، که خوب و دندی است ، یا آنها را محکم می کنند ، مردم خود ، حمایت بین المللی و پشتیبانان خود را در ایالات متحده بیگانه می کنند ، در طولانی مدت خودشان را بسیار بیشتر می کنندآسیب پذیر. به نوعی ، آن شخص حتی بهتر بود - یا این ایده پیش رفت. 6
در یک کنفرانس مطبوعاتی در تاریخ 12 فوریه 1985 ، ریگان به سؤالی در مورد اینکه آیا هدف وی حذف دولت نیکاراگوئه از این طریق پاسخ داد: "... آن را به معنای ساختار فعلی خود ، که در آن یک کمونیستی ، کشور توتالیتر است ، حذف کنید واین دولتی نیست که توسط مردم انتخاب شده است. "ریگان در پاسخ به این سؤال که آیا این به دنبال سرنگونی آن نیست ، پاسخ داد ، "نه اگر دولت فعلی چرخانده شود و بگوید - خوب - اگر آنها می گویند" عمو "..." 7
به گفته کاگان ، هدف ظاهری حمایت ایالات متحده از کنتراس ، به گفته برخی در دولت ، سرنگونی ساندینیستا نبود بلکه مجبور کردن آنها برای جلوگیری از ارسال اسلحه به شورشیان سالوادور بود. با این حال ، با تدوین دکترین ریگان در سال 1982 ، که "سیاستی برای حمایت از اصلاحات دموکراتیک یا انقلاب در همه جا بود" تغییر کرد. در این مرحله ، هدف از سیاست دولت ریگان در نیکاراگوئه به احتمال زیاد به سرنگونی ساندینستاها تبدیل شد. برخی دیگر ، مانند Draper ، نشان می دهند که تغییر رژیم از ابتدا هدف سیاست نیکاراگوئه دولت بوده است.
اقدامات ایالات متحده در نیکاراگوئه ، اوت 1981 تا دسامبر 1982
در آگوست 1981 ، یک مقام سیا با مقامات نظامی هندوراس ، مشاوران آرژانتین و رهبری FDN ملاقات کرد و حمایت خود را از عملیات کنتراس ابراز کرد. در اول نوامبر ، مدیر سیا ویلیام کیسی با رئیس ستاد ارتش آرژانتین ملاقات کرد. این دو گفته می شود که آرژانتین بر کنتراس نظارت خواهد کرد و ایالات متحده پول و سلاح تأمین می کند. در اواخر سال 1981 ، رئیس جمهور ریگان به ایالات متحده اجازه داد با دادن "پول ، اسلحه و تجهیزات" از طریق آرژانتین ، از این کنتراس حمایت کند و این امکان را برای "دخالت مستقیم گاه به گاه ایالات متحده در حمایت از عملیات فردی" فراهم کند. در نتیجه ، به گفته Kornbluh ، "فرکانس و مخرب بودن حمله کنتراس به سرعت افزایش یافته است."بنابراین ، تعداد آنها نیز انجام شد. در اواخر سال 1982 ، کنتراس (که از هندوراس عمل می کرد) در حال انجام حملات در اعماق نیکاراگوئه بودند.
اولین اصلاحیه بولند
با ادامه حملات کنترا در طول سال 1982 ، مطبوعات ایالات متحده شروع به گزارش حمایت ایالات متحده از شورشیان کردند. اعضای لیبرال کنگره با بیان اینکه این غیر اخلاقی و شاید غیرقانونی است ، این سیاست را محکوم کردند. سرانجام ، کنگره ادوارد بولاند (D-MA) ، رئیس کمیته اطلاعات مجلس ، اصلاحیه "ممنوعیت استفاده از وجوه" را به منظور "سرنگونی دولت نیکاراگوئه یا تحریک جنگ بین نیکاراگوئه و هندوراس" ارائه داد که شد که شد. قانون در 21 دسامبر 1982. استفاده از وجوه برای این منظور در هر توافق بین کنگره و کاخ سفید مخفیانه ممنوع بود. بنابراین ، این اصلاحیه هیچ تاثیری عملی در انجام سیاست ایالات متحده نداشت. کاگان یک "حفره" در قانون را مشخص می کند. یعنی ، تا زمانی که خود ایالات متحده قصد سرنگونی دولت نیکاراگوئه را نداشته باشد ، ایالات متحده می تواند از کنتراس ها حمایت کند ، که این هدف را انجام داده است. در واقع ، طبق یک مستند PBS Frontline ، این اصلاحیه بر انجام جنگ در نیکاراگوئه تأثیر نمی گذارد.
سیاست ایالات متحده بین بولاند اول و بولاند دوم
پس از «بولاند I»، حملات کنترا در نیکاراگوئه به رشد خود ادامه دادند. با وجود اعدام های سرپایی سربازان ساندینیستا و سایر اقدامات وحشیانه، کنتراها اغلب در میان مردم روستاها حمایت می کردند. تعداد سربازان کنترا نیز همچنان رو به افزایش بود. برای مقابله با این تهدید، ساندینیستها از یک ژنرال نظامی کوبایی حمایت عملیاتی و از اتحاد جماهیر شوروی سلاح دریافت کردند. سیا حمل و نقل هوایی را برای کنتراها آغاز کرد که حملات چریکی «دیدنی» را به هدفشان انجام دادند. در نیمه دوم سال 1983، با کمک سیا، کنتراها حملات هوایی را به فرودگاه ساندینو در نزدیکی ماناگوا و سایر اهداف انجام دادند.
در سال 1983، کماندوهای تحت هدایت سیا، مخازن ذخیره نفت در بندر کورینتو را موشک باران کردند، سوخت، دارو و سایر منابع را نابود کردند و بیش از 25000 نفر از ساکنان را مجبور به تخلیه کردند. با ایجاد سوابق خطرناکی برای اقدامات تروریستی، هواپیماهای تدارکاتی سیا فرودگاه بین المللی نیکاراگوئه در ماناگوئه را در سال 1983 بمباران کردند و ماموران سیا بنادر نیکاراگوئه را در سال 1984 مین گذاری کردند. سیا چند ماه بعدعلاوه بر این، مشخص شد که سرهنگ اولیور نورث، یک تفنگدار دریایی ایالات متحده که در کارکنان شورای امنیت ملی در کاخ سفید ریگان کار می کرد، از این عملیات اطلاع داشته و توصیه کرده است.
متمم دوم بولاند
با افزایش جنگ در نیکاراگوئه، بسیاری در کنگره نگران بودند که سیاستهای دولت متمم بولاند را نقض میکند و باعث کشمکشهای سیاسی بین کاخ سفید و کنگره بر سر تأمین مالی کنترا شد. افشای اینکه سیا مسئول استخراج معادن بنادر نیکاراگوئه بود، اعضای کنگره هر دو حزب سیاسی، از جمله سناتور بری گلدواتر (R-AZ)، رئیس کمیته اطلاعات سنا را خشمگین کرد که احساس کردند سیا در اطلاع رسانی به کمیته در مورد این موضوع کوتاهی کرده است. عملیات پیشاپیش طبق قانون(در واقع، DCI کیسی ممکن است به کمیته اطلاع داده باشد، البته به روشی محتاطانه). در نتیجه، اصلاحیه دوم Boland در 12 اکتبر 1984 به تصویب رسید.
هیچ تخصیصی یا بودجه ای که طبق این لایحه مجوز] به آژانس اطلاعات مرکزی در دسترس نیست ، وزارت دفاع یا هر آژانس یا نهاد دیگر ایالات متحده که در فعالیتهای اطلاعاتی شرکت می کنند ممکن است برای این منظور موثر یا هزینه شود. تأثیر پشتیبانی ، مستقیم یا غیرمستقیم ، عملیات نظامی یا شبه نظامی در نیکاراگوئه توسط هر کشور ، گروه ، سازمان ، جنبش یا فرد.
برای همه اهداف و اهداف ، به نظر می رسد این اصلاحیه بودجه کنتراس را با بودجه دولت ایالات متحده ممنوع می کند.
چارچوب سیاست ایالات متحده پس از بولاند
اصلاحیه دوم بولند مطمئناً دولت را مجبور به تغییر برخی از سیاست های خود کرد ، حتی در حالی که سعی داشت این اصلاحیه را لغو کند. Draper دو روش را مشخص می کند که دولت سعی در دور زدن بولاند دارد. اولین مورد با گرفتن شهروندان خصوصی آمریکایی و کشورهای شخص ثالث برای اهداء پول به کنتراس بود زیرا بولاند صریحاً این احزاب را از بودجه کنتراس منع نکرد. دوم با کنترل سیاست و پشتیبانی ایالات متحده از شورای امنیت ملی (NSC) بود ، که "مجمع اصلی رئیس جمهور برای بررسی امور امنیت ملی و سیاست های خارجی با مشاوران ارشد امنیت ملی و مقامات کابینه است."این گزینه مبتنی بر این واقعیت بود که NSC به صراحت در بولاند ذکر نشده است و از آنجا که NSC به سیاست گذاری می پردازد ، مسلماً "آژانس اطلاعاتی یا نهاد" درگیر در "فعالیتهای اطلاعاتی" نیست.
منابع مالی
به دست آوردن بودجه برای اهداف سیاست خارجی ایالات متحده از اشخاص ثالث تا سال 1983 در نظر گرفته شده بود. بهار ، رابرت مک فارلین ، قبل از اینکه مشاور امنیت ملی ریگان شود ، اظهار داشت که اسرائیل می تواند برخی از کمک های خارجی را که از ایالات متحده دریافت کرده است به ایالات متحده آمریکا بدهددر آمریکای مرکزیبعداً در همان سال ، جورج شولتز وزیر امور خارجه اظهار داشت كه "نیکوکاران جایگزین" برای تأمین بودجه کنتراس باید پیدا شود.
پس از تصویب اصلاحیه دوم بلند، مجدداً دولت این طرح را مورد بررسی قرار داد. در ماه مارس و آوریل، مک فارلین، با حمایت دیسیای کیسی، تلاش کرد اسرائیلیها را وادار به تامین مالی کنتراها کند، اما آنها نپذیرفتند. وزیر شولتز اکنون با این گزینه مخالفت کرد و اظهار داشت که ممکن است برای ایالات متحده غیرقانونی باشد که سایر کشورها، به ویژه دریافت کنندگان کمک های ایالات متحده، را وادار به تامین مالی کنتراها کند. با این وجود، مک فارلین، نورث و دیگران به دنبال کمک مالی از کشورهای دیگر برای کنتراها بودند. مک فارلین توانست در مجموع 32 میلیون دلار بین سال های 1984 و 1986 از عربستان سعودی دریافت کند. مک فارلین اظهار داشت که او تقاضای پول نکرده است، بلکه صرفاً بیان کرده است که وجوه برای کنتراها قدردانی خواهد شد. بعدها، نورث توانست دو کمک یک میلیون دلاری به کنتراها از تایوان دریافت کند.
در پایان سال 1985 و به عنوان بخشی از قانون مجوز اطلاعات، کنگره اکثر سازمان های دولتی ایالات متحده را از درخواست پول از کشورهای شخص ثالث برای تأمین مالی کنتراها غیرقانونی کرد. با این حال، این اصلاحیه به وزارت امور خارجه اجازه میدهد تا از چنین بودجههایی فقط برای «کمکهای بشردوستانه» درخواست کند، مشروط بر اینکه پول اهدا شده از منابع مالی خود کشورها باشد و ایالات متحده «هیچ ترتیب صریح یا ضمنیای را برای ارائه کمکهای ایالات متحده وارد نکند». به کشور ثالث مشروط به کمک کشور ثالث به کنتراها.»نورث، الیوت آبرامز، دستیار وزیر امور خارجه، جان پویندکستر، مشاور امنیت ملی، و دیگران ایده دریافت 10 میلیون دلار از سلطان برونئی برای کنتراها را داشتند، اما این پول به حساب بانکی اشتباهی واریز شد.
گفته می شود که DCI کیسی اولین کسی بود که درخواست بودجه خصوصی برای کنتراس را پیشنهاد کرد ، اما سیا این فعالیت ها را هماهنگ نکرد. برخی در دولت این ایده را داشتند که برای جمع آوری پول برای کنتراس ، بنیادی معافیت مالیاتی ایجاد کنند ، اما فردی که سرانجام این طرح را انجام داد ، کارل آر. کانالل ، مشاور سیاسی محافظه کار و لابی بود. در اوایل سال 1985 ، کانال با نماینده روابط عمومی صندوق پناهندگان نیکاراگوئه ملاقات کرد. کانال به زودی خود را پیدا کرد و دانیل کنراد ، یکی دیگر از کمک های مالی سیاسی ، میزبان یک شام جمع آوری کمک های مالی برای NRF بود. کانال به جمع آوری کمک های مالی ادامه داد و سرانجام او به الیور نورث معرفی شد. نورث شروع به توجیهی میهمانان شام در جمع آوری کمک های مالی کانالل کرد تا آنها به علت کنترا کمک کنند. با کمک دیگران ، کانال کمک های مالی سازماندهی کرد که سایر مقامات دولت از جمله رئیس جمهور را نیز به نمایش گذاشت و او حتی برای ملاقات بین یک اهدا کننده بالقوه و آدولفو کالرو ترتیب داد. در سال 1985 و 1986 ، کانال بیش از 12 میلیون دلار جمع آوری کرد که از این تعداد 2. 7 میلیون دلار به کنتراس رفت. دراپر خاطرنشان می کند که شمال در این عمل نقش بسیار مهمی داشت و خود ریگان از آن خبر داشت.
پشتیبانی عملیاتی
نورث و دیگران علاوه بر جستجوی منابع مالی جایگزین، به دنبال تأمین تسلیحات و تدارکات برای کنتراها بودند. برای این کار، نورث با ریچارد سکورد و آلبرت حکیم کار کرد.(برخی از تسلیحات با آگاهی نورث توسط جان سینگلاوب، ژنرال بازنشسته ارتش ایالات متحده بدست آمد که در تامین پول از تایوان نیز کمک کرد و با حمایت سناتور جسی هلمز و آبرامز، تلاش کرد تا کنتراها را در شمال و جنوب متحد کند. نیکاراگوئه). سکورد یک ژنرال بازنشسته نیروی هوایی بود که در رسوایی که در آن یک مامور سابق سیا به لیبی اسلحه می فروخت و در سال 1981 با نورث در رابطه با موضوعی نامربوط آشنا شده بود، دست داشت. حکیم یک تاجر ایرانی بود که در زمانی که سکورد در ایران مستقر بود با او آشنا شد. پس از بازنشستگی سکورد در سال 1983، این دو شروع به تجارت با یکدیگر کردند. دیسیای کیسی، سکورد را بهعنوان فردی که میتواند در کمک به مخالفان مشارکت داشته باشد، به نورث توصیه کرد. نورث در تابستان 1984 از سکورد کمک خواست و سکورد و حکیم موافقت کردند که شرکت کنند. نورث این دو را به کالرو معرفی کرد و در نوامبر 1984، این سه نفر اولین توافق خود را که در آن سکورد و حکیم تسلیحاتی برای کنتراها به دست میآورند، محکم کردند. تا تابستان بعد، کنتراها سلاحهای خود را فقط از سکورد و حکیم گرفتند که در نهایت مجموعاً 11 میلیون دلار اسلحه به کنتراها فروختند.
اصلاحیه دوم بولاند، سیا را از ارائه پشتیبانی عملیاتی به کنتراها که زمانی در اختیار داشت، منع کرد. برای دور زدن این محدودیت، نورث و دیگران یک «سیا مینیاتوری»، به قول دریپر، برای تحویل سلاح به کنتراها تأسیس کردند. در ژوئیه 1985، نورث از سکورد درخواست کرد که "یک عملیات تامین هوایی برای کنتراها را بسازد و بر آن نظارت کند."بسیاری از پول جمع آوری شده برای کنتراها از شهروندان خصوصی و سایر کشورها صرف این عملیات شد و یک فرودگاه در کاستاریکا برای استفاده عملیات ساخته شد. با این حال، به دلیل تجهیزات ضعیف و سایر مسائل، تا 1 آوریل 1986 هیچ تحویل تسلیحاتی صورت نگرفت و سقوط اولیه فقط نیروهای کنترا در هندوراس را تامین کرد. به گفته دریپر، تا ماه مه، کنتراها در شمال و جنوب نیکاراگوئه قطرات هوایی دریافت میکردند، اگرچه کاگان به نقل از یکی از ماموران تلاشهای تدارکاتی میگوید که این عملیات تا اواسط سپتامبر "قابل اجرا" نبود. در 5 اکتبر 1986، یکی از هواپیماهای تدارکاتی توسط ساندینیستاها سرنگون شد و یوجین هاسنفوس، خدمه آن، دستگیر شد. علیرغم این واقعیت که این رویداد باعث نشد کنگره فوراً تحقیقات عمیقی را در مورد دخالت ایالات متحده در تأمین کنتراها انجام دهد، شمال و سایرین در دولت تصمیم گرفتند به عملیات پایان دهند.
نورث همچنین "مشاوره نظامی استراتژیک گسترده تری" ارائه کرد. او همچنین اطلاعات اطلاعاتی از سیا و وزارت دفاع را به کنتراها منتقل کرد. او تلاش کرد تا به خدمات یک مزدور بریتانیایی، دیوید واکر، برای کنتراها کمک کند، اما عملیات واکر هرگز انجام نشد. علاوه بر این، نورث تلاش کرد تا تأییدیه حمله کنترا به یک کشتی باری مظنون به حمل سلاح برای ساندینیستاها را دریافت کند، اگرچه این عملیات هرگز انجام نشد.
اشکال دیگر پشتیبانی اطلاعاتی شامل کتابچه راهنمای CIA برای نیروهای کنترا با عنوان عملیات روانشناختی در جنگ چریکی بود که خواستار "استفاده انتخابی از خشونت برای اثرات تبلیغاتی" بود. این کتابچه راهنما توصیه می کند ، "می توان اهداف انتخاب شده و برنامه ریزی شده با دقت انتخاب شده مانند [قضات] ، پلیس و مقامات امنیتی ایالتی را خنثی کرد."خنثی سازی CIA/مجالس نظامی برای ترور است. 9 علاوه بر این ، سیا یک دفترچه راهنمای مصور را برای نیروهای کنترا با عنوان کتابچه راهنمای جنگنده آزادی تهیه کرد ، که تقریباً چهل روش خرابکاری اقتصادی را با هدف "فلج کردن مجتمع نظامی و صنعتی دولت خائن مارکسیستی" ترغیب کرد. با شروع سال 1980 ، کنتراس از این اطلاعات برای هدف قرار دادن پل های کلیدی و حمله به گیاهان صنعتی ، قایق های ماهیگیری ، تعاونی های کشاورزی و مزارع خصوصی ، کلینیک های بهداشتی و بیمارستان ها ، مدارس ، مراکز مراقبت از کودک و امکانات ذخیره مواد غذایی استفاده کرد. 10
بودجه کنگره
در حالی که شمال و دیگران در حال هماهنگی حمایت مالی و عملیاتی با کنتراس کم و بیش از دیدگاه عمومی بودند ، دولت در حال بررسی راه هایی برای تأمین بودجه کنگره برای کنتراس بود. علاوه بر بولاند ، کنگره مقرراتی را تصویب کرد که در آن می توان 14 میلیون دلار کمک نظامی بعداً به دستور کنگره به کنتراس داده شد. در ژوئن سال 1985 ، هنگامی که کنگره بحث کرد که آیا به اصطلاح "کمک های بشردوستانه" به کنتراس عرضه می کند ، جیم رایت ، رهبر اکثریت مجلس ، هشدار داد که تصویب به این معنی است که "برای اولین بار می خواهیم بگوییم که ما لوازم جانبی هستیمسرنگونی دولت نیکاراگوئه. "11 این دستیار سرانجام در آگوست 1985 برای" اهداف بشردوستانه "آزاد شد. در همان سال ، کنگره محدودیت های اصلاحیه بولند را" شل کرد "، به گونه ای که سیا می تواند" اطلاعات آموزش و اطلاعاتی را به موارد مختلف ارائه دهد"تا زمانی که برای انجام عملیات جنگی برای انجام یا تدارکات نبود. در ژوئن 1986 ، 100 میلیون دلار کمک به کنتراس توسط کنگره تصویب شد.
انحراف
در حالی که دولت در سال 1986 درباره تأمین مالی کنترا بحث می کرد، «نورث به این فکر افتاد که برای تسلیحاتی که آمریکایی ها به آنها فروخته اند، هزینه بیش از حد از ایرانی ها بگیرد و از مازاد آن برای تأمین مالی عملیات تأمین مجدد کنترا و سایر فعالیت های مخفی استفاده کند». منوچر قربانی فر ظاهراً در اسفند همان سال این ایده را به جرج کیو، یکی از مقامات سیا، پیشنهاد داد. در هر صورت، در اوایل آوریل، نورث یادداشتی به پویندکستر و ریگان نوشت و در آن نوشت که 12 میلیون دلار از سود سکورد و حکیم از فروش تسلیحات به ایران «برای خرید لوازم مورد نیاز حزب دموکرات نیکاراگوئه استفاده خواهد شد. نیروهای مقاومت؛»این به "انحراف" معروف شد. در 25 نوامبر 1986، در بحبوحه توجه فزاینده به معاملات تسلیحاتی به ایران، دادستان کل ادوین میس سوم این انحراف را اعلام کرد. از میان همه رویدادهای ماجرای ایران-کنترا، این بدون شک انفجاری ترین اتفاق بود.
کشف رسانه و واکنش کنگره
در ژوئن 1985، رسانه ها شروع به انتشار داستان هایی در مورد روابط ایالات متحده با کنتراها کردند. نام نورث اولین بار در مقاله ای در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۵ در میامی هرالد که در آن با ادگار چامورو مصاحبه شده بود، ظاهر شد. روزنامه های دیگر، از جمله نیویورک تایمز و واشنگتن پست نیز شروع به کار با این داستان کردند. در نتیجه کنگره مک فارلین و نورث را زیر سوال برد. به گفته دریپر، آن دو، همراه با پویندکستر، کنگره را فریب داده و مانع ایجاد کردند. بنابراین، کنگره در این مرحله هیچ نظارتی انجام نداد، اگرچه پاسخهایی که این سه به کنگره دادند بعداً مبنای اتهامات جنایی آنها شد.
در سال 1986، رسانه ها دوباره به فعالیت های نورث توجه کردند. یک هلیکوپتر ساندینیستا در دسامبر 1985 سرنگون شد و در ژانویه، میامی هرالد گزارش داد که موشک مورد استفاده در این حمله توسط Singlaub به دست آمده است. در ماه آوریل، روزنامه بار دیگر به نورث اشاره کرد و اظهار داشت که او ممکن است ممنوعیت کمک به کنتراها را شکسته باشد. رسانه ها در طول تابستان در میان تکذیبیه های کاخ سفید به این داستان ادامه دادند. بنابراین، به گفته دریپر، "در اواسط سال 1986، حمایت مخفیانه ایالات متحده از کنتراها یک راز آشکار بود."کنگره دوباره به دنبال اطلاعاتی در مورد این فعالیتها بود، اما پویندکستر کنگره را سنگ اندازی کرد و نورث گمراهکننده بود، همانطور که بعداً اعتراف کرد. بنابراین، کنگره مجدداً هیچ وظیفه نظارتی واقعی بر شورای امنیت ملی اعمال نکرد و زمانی که هواپیمای هاسنفوس سرنگون شد، نتوانست این کار را انجام دهد. ماجرای ایران-کنترا به یک بحران سیاسی با این عظمت تبدیل شد تا اینکه با افشای طرف ایران مواجه شد.
تاثیر بر مخالفان
تأثیر فعالیت های شمال و دیگران مهم است که باید در نظر گرفته شود. سکورد و حکیم علاقه مند بودند که از فعالیت های خود سود ببرند. بنابراین، کنتراها تمام پولی را که شمال در نظر داشت دریافت نکردند. همانطور که کاگان می نویسد، "با وجود همه بحث های مطرح شده در مورد انحراف، مخالفان خوش شانس بودند اگر 2 میلیون دلار مزایای ملموس دریافت می کردند [بین ژانویه تا اکتبر 1986]، مبلغی که در مقایسه با 32 میلیون دلاری که در نهایت کمتر بحث برانگیز بود، کمرنگ شد. از عربستان سعودی دریافت کرد.»رقم 2 میلیون دلاری شامل 600000 دلار تخمینی است که کنتراها در نتیجه انحراف دریافت کردند. این در حالی است که حساب های سکورد و حکیم وقتی در جریان ماجرای ایران کنترا مسدود شد، همچنان 8 میلیون دلار داشت.
1 گرگ گراندین، کارگاه امپراتوری (نیویورک: هنری هولت و شرکت، LLC، 2006)، 68.
2 به نقل از ویلیام ام. لئوگراند، حیاط خلوت ما: ایالات متحده در آمریکای مرکزی، 1977-1992، چاپل هیل: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی، 1998، ص. 82.
3 گراندین، کارگاه امپراتوری، 69.
4 گراندین، کارگاه امپراتوری، 70-71.
5 گراندین، کارگاه امپراتوری، 71.
6 رید برودی، ضد ترور در نیکاراگوئه، گزارش یک مأموریت حقیقت یاب: سپتامبر 1984-ژانویه 1985 (مجموعه مطبوعاتی ساوث اند، 1985)، 11-12.