"معامله گر منضبط: توسعه نگرش های برنده" کتاب مهمی در مورد تجارت است که توسط مارک داگلاس نوشته شده است. این کتاب عمدتاً بر روانشناسی معاملاتی متمرکز است که تأثیر زیادی بر این دارد که آیا معامله گر در طولانی مدت موفق خواهد بود یا نه. این امر بر نحوه کنترل رفتار تجارت به منظور دستیابی به بیشترین سود از بازار تأکید دارد.
شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید:
در اینجا ما برخی از بینش های مهم کتاب را گردآوری کرده ایم. امیدوارم مفید باشد
گزیده های مهم از "معامله گر منضبط"
به عنوان یک معامله گر مهمتر از این است که بدانید که همیشه قوانین خود را از آنچه درآمد کسب خواهید کرد ، دنبال خواهید کرد ، زیرا هر پولی که می کنید ، اگر نتوانید قوانین خود را دنبال کنید ، به ناچار به بازار باز می گردید.
در محیط بازار باید قوانین بازی را تنظیم کنید و سپس این رشته را داشته باشید که از این قوانین پیروی کنید ، حتی اگر بازار به روش هایی حرکت کند که دائماً شما را به این باور برساند که نیازی به پیروی از قوانین خود نیست.
بسیاری از معامله گران وجود دارند که به دلیل تمام خسارت هایی که در اوایل مشاغل تجاری خود به خودشان وارد کرده اند ، نمی توانند به عنوان تحلیلگران متخصص در بازار تبدیل شوند ، اما نمی توانند به عنوان معامله گر Dime ایجاد کنند. آنچه در این شرایط اتفاق می افتد این است که "گذشته" یک معامله گر آنقدر ترس ایجاد می کند که او قادر نخواهد بود تجارت خود را به درستی یا اصلاً اجرا کند ، صرف نظر از اینکه چقدر خوب آموخته است پیش بینی کند که بازار بعدی چه خواهد کرد. هیچ چیز ناامید کننده تر از این نیست که بدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و قادر به انجام کاری در مورد آن نیست.
اگر نمی توانید بازارها را کنترل یا دستکاری کنید و بازارها کاملاً قدرت و کنترل بر شما ندارند ، بنابراین مسئولیت آنچه شما درک می کنید و رفتار حاصل از شما فقط در شما ساکن است. تنها چیزی که می توانید خود را کنترل کنید خودتان هستید. به عنوان یک معامله گر ، شما این قدرت را دارید که به خودتان پول بدهید یا پول خود را به سایر معامله گران بدهید.
بین تمرکز بر روی پول و تمرکز بر استفاده از تجارت خود به عنوان یک تمرین تفاوت زیادی وجود دارد تا آنچه را که باید یاد بگیرید ، شناسایی کنید. اولین مورد باعث می شود که روی آنچه بازارها به شما می دهند یا از شما دور می شوند ، تمرکز کنید. دیدگاه دوم باعث می شود که شما روی توانایی خود در پول خود تمرکز کنید. با دیدگاه اول ، شما برخی از مسئولیت ها را بر روی بازارها قرار می دهید تا کاری را برای شما انجام دهند. با دیدگاه دوم ، شما همه مسئولیت را بر عهده می گیرید.
بازار هرگز در آنچه انجام می دهد اشتباه نیست. این فقط استبنابراین ، شما به عنوان یک معامله گر فردی که با بازار تعامل دارید- ابتدا به عنوان یک ناظر برای درک فرصت ، سپس به عنوان یک شرکت کننده در حال انجام یک تجارت ، به رفتار کلی بازار کمک می کنید- باید با محیطی روبرو شوید که فقط شما می توانید اشتباه کنید ، و هرگز این هرگز نیست. راه دیگربه عنوان یک معامله گر ، شما باید تصمیم بگیرید که چه چیزی مهمتر است- درست بودن یا درآمدزایی- زیرا این دو همیشه سازگار یا سازگار با یکدیگر نیستند.
صرف نظر از اینکه هر یک از ما چقدر سخت می توانیم سعی کنیم از دیگران پنهان شویم ، ما بدیهی نیست که نمی توانیم نتایج خود را از خودمان پنهان کنیم. اگر رفتار بازار برای شما مرموز به نظر می رسد ، به این دلیل است که رفتار خود شما مرموز و غیرقابل کنترل است. شما واقعاً نمی توانید تعیین کنید که بازار چه کاری را انجام می دهد که حتی نمی دانید چه کاری انجام خواهید داد ، صرف نظر از آنچه ممکن است درک کنید یا می خواهید.
هرچه به عنوان یک معامله گر پیچیده تر شوید، بیشتر متوجه خواهید شد که تجارت کاملاً ذهنی است. این شما نیستید که با بازارها مخالفت کنید، فقط شما هستید. همه معاملهگران دیگری که برای ایجاد بازار مشارکت میکنند، فرصتی را برای شما فراهم میکنند تا از باورهای متفاوتشان در مورد آینده درآمد کسب کنید. بنابراین بازارها فقط فرصتی برای معامله گران ارائه می دهند. آنها دادههایی را انتخاب نمیکنند که توجه شما را روی آن متمرکز کنید، و مطمئناً دادههایی را که شما درک میکنید تفسیر نمیکنند. همچنین بازارها در قبال چیزهایی که نمی توانید به دلیل تمایزاتی که هنوز یاد نگرفته اید درک کنید، مسئول نیستند.
برای سالها، بسیاری از افراد جامعه دانشگاهی معتقد بودند که بازارها تصادفی هستند. این نمونه کاملی از عدم درک عمومی آنها از طبیعت انسان است. وقتی شما منطق ترس های آنها را درک کنید، مردم به روش های کاملا منطقی به عنوان یک نیروی بر قیمت ها عمل می کنند.
بازار به طور کاملاً طبیعی باعث می شود که لحظه به لحظه با آنچه در درون شماست روبرو شوید. آنچه در درون شماست می تواند اعتماد به نفس یا ترس، ادراک فرصت یا از دست دادن، محدودیت یا حرص غیرقابل کنترل، عینیت یا توهم باشد. بازار فقط منعکس کننده این شرایط ذهنی است. آنها را ایجاد نمی کند.
هنگامی که به درجه ای از کنترل بر خود دست یافتید، سپس می توانید ببینید که چگونه معامله گران دیگر کنترلی بر اتفاقاتی که برای آنها می افتد ندارند، مانند تیغه های علف، همه در برابر نیروی باد غالب خم می شوند و دائماً روی آنها پا گذاشته می شود. تا زمانی که با تکامل فراتر از ذهنیت گروهی، دیگر تیغه ای از علف نباشید، نمی توانید این را ببینید.
تنها تعداد کمی از معامله گران هستند که به این درک رسیده اند که آنها به تنهایی مسئول نتیجه اقدامات خود هستند. حتی کمتر کسانی هستند که پیامدهای روانشناختی این درک را پذیرفته اند و می دانند در برابر آن چه باید بکنند.