حتی اگر با ارز دیجیتال زندگی و تنفس نکنید، احتمالاً متوجه آشفتگی در این بخش شده اید. سرفصل های چشم نواز درباره میمون های از دست رفته و استیبل کوین های در حال سقوط نشان دهنده هرج و مرج هستند، اما واقعا چه اتفاقی می افتد؟
بازار کریپتو چگونه از هم باز شد؟
مثل خیلی چیزها: به تدریج، سپس به یکباره. بیت کوین، ارز دیجیتال اصلی را در نظر بگیرید که مسئول حدود یک سوم ارزش بخش است. هزینه هر بیت کوین از اواخر ماه مارس به آرامی کاهش یافته است، در کنار ضعف گستردهتر در بخش فناوری.
این منطقی است: سرمایه گذاری در بیت کوین، از یک جهت، شرط بندی بر روی امکان تحولات بیشتر در فناوری است، درست مانند خرید هر سهام فناوری دیگر. با افزایش تورم که رشد پس از همهگیری را در هر دو سوی اقیانوس اطلس خفه میکند، همراه با این حس مبهم مبنی بر اینکه نشاط غیرمنطقی منجر به ارزشگذاری بیش از حد فناوری به طور کلی در چند سال گذشته شده است، کل بخش شروع به افت کرد.
و سپس، در اوایل ماه مه، سد شکست. در یک هفته، بیش از ماه قبل کاهش یافت. علت فوری سرایت شکست فاجعه بار یک پروژه ارز دیجیتال دیگر به نام terra بود که زمانی بیش از 50 میلیارد دلار ارزش داشت و هفته را عملاً بی ارزش به پایان رساند.
همانطور که Terra سقوط کرد، سایر ارزهای دیجیتال نیز سقوط کردند. اول، پروژههای مشابه ارزشهای خود را از دست دادند، زیرا سرمایهگذاران نگران بودند که از آنها پیروی کنند. سپس، وحشت بخش وسیع تری را فرا گرفت و حتی توکن های نسبتاً بلوچیپ، از جمله خود بیت کوین، سقوط کردند.
تا اواسط ماه می طول کشید تا سقوط متوقف شود، اما در حالی که بازار تا حدی ثبات را به دست آورده است، هیچ نشانه ای از بازگشت به جایی نزدیک به اوج خود در ماه گذشته نشان نمی دهد. به قول یکی از مدیران اجرایی، ممکن است به سمت «زمستان ارزهای دیجیتال» پیش برویم. و این دیدگاه خوش بینانه از درون این بخش است: بدبینان می ترسند که این آغاز پایان باشد.
آیا این کاهش مربوط به آشفتگی در اقتصاد عادی بود؟
شاید. سهامهای فناوری به طور کلی در ماههای اخیر شکست خوردهاند و تورم بالا جذابیت سرمایهگذاریهای با رشد بالا و سود کم را کاهش داده است و مجموعهای از افشاگریهای تنبیهی بزرگترین شرکتها سؤالات اساسی در مورد محدودیتهای گسترش بالقوه آنها ایجاد میکند.
طرفداران بیت کوین ممکن است تصویری از ارز خود را به عنوان نوعی «طلای دیجیتال» معرفی کنند، با عرضه محدود که باعث می شود به عنوان یک محافظ موثر در برابر تورم عمل کند. اما در عمل، وقتی تورم افزایش مییابد، بیتکوین سقوط میکند و با کاهش چشمانداز رشد، فرصت یک انقلاب دیجیتال نیز کاهش مییابد.
علاوه بر این، به نظر میرسد که اقتصاد کریپتو بهطور نامتناسب توسط سرمایهگذاران خردهفروشی هدایت میشود، که با این بخش مانند خانهای بین معاملات معمولی روزانه (که در حال حاضر یک روش بسیار خطرناک برای سرمایهگذاری پول نقد است) و قمار ساده رفتار میکنند. با افزایش هزینه ها، این سرمایه گذاران ممکن است مجبور شوند برخی از دارایی های خود را نقد کنند و این بخش را حتی بیشتر به سمت قرمزی سوق دهد.
چه اتفاقی برای ترا افتاد که فرو ریخت؟
Terra پروژه ای برای ساخت یک «استیبل کوین» بود: یک توکن ارز دیجیتال که دارای ارزش ثابت، معمولاً یک دلار آمریکا است.
استیبل کوین چیز جدیدی نیست. دو مورد از محبوبترین آنها در این بخش تتر و USDC نامیده میشوند و بهطور مؤثری بهعنوان بانک عمل میکنند: مردم به آنها پول میدهند، و در ازای آن، استیبلکوینهایی دریافت میکنند که در هر لحظه میتوانند دوباره به پول نقد شوند. این مدل «با پشتوانه ذخایر» مشکلاتی دارد – به ویژه اینکه باید به شرکت پشتیبان استیبل کوین اعتماد کنید تا پول را ایمن و به راحتی در دسترس نگه دارد و در تلاش برای کسب سود سریع در لاس وگاس همه آن را قرمز نکنید. پول نقد دیگران
به نظر می رسد بزرگ ترین برندگان در تمام این موارد حامیان شرکتی هستند: صندوق های سرمایه گذاری خطرپذیر و استارت آپ های موفق
«فقط به ما اعتماد کن» برای بخش ارزهای دیجیتال یک تحقیر است، و بنابراین مدتهاست که فشاری برای نوع جدیدی از استیبلکوین وجود دارد، نوعی که ارزش خود را بهجای اقدامات بانکداران، بهصورت الگوریتمی حفظ میکند. Terra یکی از آن تلاشها بود: یک جفت ارز، که یکی از آنها، لونا، قرار است آزادانه شناور باشد، در حالی که دیگری، terra، قرار است همیشه ارزشی برابر با 1 دلار داشته باشد. Luna را همیشه می توان با قیمت 1 دلار به Terra تبدیل کرد - بنابراین اگر هزینه ترا بسیار زیاد شود، دارندگان luna تشویق می شوند تا بیشتر چاپ کنند. و همیشه می توان ترا را با ارزش 1 دلار به لونا تبدیل کرد – بنابراین اگر هزینه ترا بسیار کم شود، دارندگان ترا تشویق می شوند تا ارز را نابود کنند تا قیمت آن را افزایش دهند.
مشکل این است که سیستم فقط در صورتی کار می کند که لونا اصلاً ارزشی داشته باشد. برای مدتی، به لطف پیشنهاد تهاجمی مبنی بر پرداخت سود 20 درصدی پساندازهای نگهداری شده با استفاده از ارز، این کار را انجام داد. و سپس، در میانه سقوط، زمانی که سرمایه گذاران شروع به بیرون کشیدن پول خود کردند تا زیان های خود را در جاهای دیگر پوشش دهند... ناگهان اینطور نشد. این امر باعث ایجاد چیزی شد که "مارپیچ مرگ" نامیده می شود، زیرا سرمایه گذاران terra را به لونا تبدیل کردند که قیمت لونا را کاهش داد، به این معنی که بازخرید بعدی قیمت لونا را بیشتر کاهش داد و غیره. طی چند هفته، ارزش سکه لونا از 80 دلار به حدود یک هزارم سنت کاهش یافت. آزمایش تمام شد.
یک ضرب المثل قدیمی مالی می گوید که وقتی رانندگان تاکسی شروع به صحبت در مورد سهام می کنند، زمان فروش فرا رسیده است. این مورد در اوایل سال گذشته توسط صرافی رمزارز Luno به یک پیام بازاریابی بدخلق تبدیل شد. عکس: جان بی هویت / شاتر استوک
برنده و بازنده چه کسانی هستند؟
در یک سطح، پاسخ ساده است: برندگان افرادی هستند که داراییهای ارزهای دیجیتال خود را در اوایل آوریل فروختند و بازندهها افرادی هستند که آنها را به آنها فروختند. این یک اتفاق به اندازه کافی در این بخش رایج است که وقتی موسیقی متوقف می شود حتی یک فریاد جمعی برای کسانی که ایستاده اند شنیده می شود: "HODL" (زندگی عزیز را نگه دارید) - یک وعده ضمنی که دوران رونق دوباره خواهد آمد و فقط کسانی کهنترسید و فروش در پایین باعث سود در مرحله بعدی چرخه خواهد شد.
اما تمایزاتی وجود دارد. کسانی که دارای رمزارزهای بلو چیپ مانند بیت کوین و اتریوم هستند، تنها نیمی از ارزش خود را نسبت به اوج از دست دادهاند، در حالی که کسانی که «شیتکوینها» را خریداری میکنند – پروژههایی با تلاش کم که تقریباً همه افراد درگیر اذعان میکنند که هدف صرفاً خرید پایین، فروش است. بالا، و شخص دیگری را رها کنید تا قطعات را جمع کند - چیزهای بیشتری از دست داده اند. به طور مشابه، کسانی که توانستند به یکی از استیبل کوینهایی که از این آشفتگی جان سالم به در بردند، پول نقد کنند، تقریباً به اندازه کسانی که توانستند رمزنگاری خود را به پول نقد تبدیل کنند، وضعیت خوبی دارند.
همین امر در سایر بخشهای اقتصاد نیز صدق میکند: اگر یک NFT "Bored Ape" را در اوج بازار خریداری کرده باشید، ممکن است در فروش آن دقیقاً به همان قیمتی که برای آن پرداخت کردهاید مشکل داشته باشید، اما هنوز هم فروش مجدد آن برای آن بسیار آسان است. بیش از 100000 پونداگر مثلاً اسکرین شات اولین توییت جک دورسی در توییتر را بخرید که با قیمت 2. 9 میلیون دلار خریداری شده بود، اکنون به قیمت 14000 دلار فروخته نمی شود، اینطور نیست.
اما به نظر می رسد بزرگترین برندگان در همه اینها ، پشتیبان شرکت های این بخش هستند: صندوق های سرمایه گذاری مانند آندرسن هوروویتز و استارتاپ های موفق که چرخه های رونق/شلوغی مکرر را ایجاد کرده اند. تنها چیزی که بهتر از خرید کم و فروش زیاد است ، این است که به خودتان این امکان را می دهید که به صورت رایگان چاپی را که همه دیگران در تلاش برای خرید هستند چاپ کنید.
آیا این بدان معنی است که فناوری اساسی نیز ناقص است؟
همه چیز در بخش cryptocurrency به چند نوآوری مشترک متکی است ، عمدتاً مفهوم یک blockchain - یک دفترچه غیر متمرکز که مالکیت دارایی های دیجیتالی را ردیابی می کند بدون اینکه کنترل شبکه را به هر فرد یا سازمان انجام دهد.
سایر جنبه های متداول عبارتند از "اثبات کار" ، راهی برای تأمین یک blockchain با نیاز به مقادیر عظیمی از انرژی برای سوزاندن هر ثانیه به منظور انصراف اقتصادی مهاجمان از تلاش برای شکستن سیستم ، و استفاده از "کیف پول" رمزنگاری شده ، امکان پذیر است. دارایی هایی که باید به گونه ای برگزار شود که مانع از هرگونه معاملات بدون کلید مخفی دارنده حساب شود.
همه این فناوری ها به روش های خود مورد انتقاد قرار گرفته اند. به عنوان مثال ، اثبات کار مسئولیت ردپای کربن حیرت انگیز شبکه بیت کوین ، معادل کل ملت تایلند است ، در حالی که خود blockchain برای هر نمونه ای که در آن عدم تمایل به یک بانک اطلاعاتی بسیار آهسته و ناکارآمد عمل می کند ، کار می کند. مزیت اصلی.
اما این فناوری ها در برخی از سناریوها فوق العاده قدرتمند هستند. به عنوان مثال ، هر شرایطی که یک دولت ممکن است سعی کند فعالیت اقتصادی را متوقف کند ، در صورت عدم وجود نهاد متمرکز برای اجرای قوانین ، اجرای آن بسیار سخت تر می شود. این می تواند شامل فعالانی که در تلاش برای دریافت بودجه برای ارتقاء دموکراسی در کشورهایی با کنترل سرمایه قوی هستند - بلکه فروشندگان باج افزار که از مدارس و بیمارستان های کشورها بدون توافق نامه های استرداد اخاذی می کنند ، دریافت می کنند.
NFT های بی حوصله - آثار باستانی دیجیتال کلکسیونی - با استفاده از cryptocurrency اتر معامله می شوند. این یکی تا ساعت 10:22 بعد از ظهر ، بخشی از موسیقی جهانی ، خریداری شد تا مدیر یک گروه مجازی باشد. عکس: 10: 22m/رویترز
آیا تصادف رمزنگاری برای مؤسسات مالی متعارف هیچ گونه نتیجه ای خواهد داشت؟
خوشبختانه ، در حال حاضر بعید به نظر می رسد. مؤسسات مالی متعارف تا حد زیادی از بخش رمزنگاری پاک شده اند و وقتی آن را لمس کرده اند ، آن را به عنوان یک فرصت مناسب برای سرمایه گذاری در معرض خطر برخورد کرده اند. حتی اگر کل بخش یک شبه ناپدید شود ، راه های آلودگی محدود خواهد بود: اثر ضرب و شتم می تواند برخی از سهام معمولی را داشته باشد و سرمایه گذاران در صندوق های سرمایه گذاری مانند دور 45 میلیارد دلاری آندرسن هوروویتس در شرکت های رمزنگاری شده در شرکت های رمزنگاری شدهاز بین می رود ، اما اثرات سیستمیک بعید است.
اما اقتصاد رمزنگاری هنوز بیش از 1 دلار ارزش دارد ، و این ثروت زیادی بدون ایجاد درد جدی در دنیای واقعی ناپدید نمی شود ، حتی اگر این امر منجر به عدم موفقیت به یک لحظه به سبک برادران لمان نشود. این می تواند باعث ایجاد یا تشدید رکود اقتصادی شود ، یا موج دیگری از مشکلات متعارف تر مانند سلب مالکیت وام ، ورشکستگی و ورشکستگی را برانگیزد.
آیا ارزهای رمزپایه می توانند به عقب برگردند؟
بخش رمزنگاری قبلاً از تصادفات فاجعه بار جان سالم به در برد. این همان چیزی است که آخرین گفتگو را در مورد ورود به "زمستان رمزنگاری" برانگیخت: بله ، بد است ، اما زمستان قبل از بهار می آید. امید این است که سرمایه گذاران فقط باید این یکی را بنشینند و منتظر ذوب بازار باشند.
اگر دلیلی برای بدبینی وجود داشته باشد ، این زمان می تواند متفاوت باشد. Crypto به طور کلی از طریق یافتن استخرهای بزرگتر از مشتریان جدید رشد کرده است. اما این آخرین شلوار ممکن است آنقدر بزرگ و بسیار گسترده باشد که چند مشتری جدید برای یافتن آن وجود دارد. و سرانجام ، افرادی که پس انداز خود را در Crypto نگه می دارند ، برای پرداخت قبض در دنیای واقعی ، نیاز به فروش دارند و قادر به یافتن کسی برای فروش نیستند. اگر همه در جهان توسعه یافته یا در تصادف رمزنگاری پول خود را از دست داده باشند ، یا کسی را که این کار را می شناسند ، می شناسند ، استخر پول نقد ساده لوح برای خرید در دفعه بعد ، واقعاً کم عمق خواهد بود.
اما در این میان ، کار در زمینه ساخت محصولات مصرفی ادامه دارد. شاید کسی یک بازی "برای کسب درآمد" ساخته باشد که در واقع سرگرم کننده باشد ، یا یک NFT که میلیون ها نفر می خواهند آن را داشته باشند. در هر صورت ، ساعت در حال تیک زدن است.